"مرا به نام كوچكم صدا بزن!"*

مى گويد: " شيدا، شيدا، شيدا،،،" بعد صبر مى كند تا بگويم: " بله!" اسم جادو دارد. باعث مى شود مكث كنى و گوش كنى. باعث مى شود وسط روز بين صداهايى كه مى گويند: " خانم مهندس، خانم ا.،مامان" و يا آنهايى كه با بى علاقگى فقط صدايت مى كنند:" راستى..."  يهويى آن طنين خوشايند آشنا را بشنوى. جايى كه كسى به اسم كوچك صدايت مى كند، چراغهاى ريز و كوچك توى قلبت روشن مى شود. تو گوشت را تيز مى كنى مثل آن كودكِ سالهاى دور كه مادر صدايش كرده كه ببوسدش، كه بگويد دوستش دارد، كه در آغوشش بگيرد. جايى كه اسم هست، لحظه هاى قشنگ سر به سر هم مى گذارند. كافيست كه يكى بلد باشد، قدرت عاشقانه اسمت را بلد باشد، بلد باشد اصلا صدا كند. آن موقع وقتى بگويد: "شيدا" انگار گفته باشد "چه خوبى! چه خوب كه هستى! چه خوب كه اينجايى!" بله، حتى چيز ساده اى مثل صدا كردن اسم هم بلد بودن مى خواهد.


* عمران صلاحى

Popular posts from this blog

روز بیست و ششم : به غول چراغ جادو بگویید

- نادر شاه شاهان و گذشته های من