هوش اقتصادی - قسمت دوم - مخصوص بچه ها
در ابتدای این جلسه هم مانند جلسه قبل ( هوش اقتصادی- قسمت اول) آقای سلطانی تاکید کردند که مطالب این جلسه با باورهای بسیاری از ما متضاد خواهد بود. توصیه کردند که با این مطالب نه درگیر شوید ، نه ردشان کنید و نه تایید. فقط بشنوید و مدتی با خود زمزمه کنید. تغییر باید به تدریج و سنجیده اتفاق بیفتد.
***
پایه هوش اقتصادی هم مانند سایر هوشها در دوران کودکی گذاشته می شود و در سالهای بعد بر آن پایه رشد می کند. هوش اقتصادی رابطه مادی ما با جهان هستی را هدایت و مدیریت می کند.
***
نیازهای اولیه انسان طبق تعریف مازلو عبارتند از = زیست(مادی) - امنیت(معنوی) - دوست داشتن(معنوی) - ارزشمندی(معنوی) -------> خود شکوفایی
وقتی نیازهای اولیه انسان تامین شود ، انسان به خود شکوفایی می رسد. خود شکوفایی یعنی عبور از این نیازها و رسیدن به معنا. یعنی گذشتن از خویشتن.
***
ما دوست داشتن و ارزشمندی را با خریدن برای بچه ها معرفی می کنیم. ارزشها مادی نیستند. وقتی ارزشهای مادی می شوند، خودشکوفایی در پی ندارند.ماندن در نیازهای مادی "فربه" شدن است.
***
مبنای هوش اقتصادی از جایی لطمه می بیند که ما به بچه ها نشان می دهیم که همه چیز را می شود با پول خرید. همه چیز مصرف کردنی است. همه چیز خریدنی است.( مثال عروسیها و مهریه های بالا - همه سوال می کنند که آیا خواستگار ماشین دارد یا خانه و هیچ کس در مسائل ارزشمند دقیق نمی شود. کسی نمی پرسد آیا این انسان قدرت تولید احساس خوشایند دارد؟ آیا این انسان احساس ارزشمندی دارد؟!)
***
نیازهای اولیه وقتی تامین نمی شوند، تبدیل می شوند به خواسته. حالا بی نهایت خواسته داریم. خواسته های مادی بی پایان از حفره های موجود در دوران کودکی در تامین نیازها سرچشمه می گیرد. وقتی نیازها را دریافت نمی کنیم با گرسنگی ذهنی بزرگ می شویم. گرسنگی امنیت، گرسنگی ارزشمندی و به دنبال این گرسنگیها دنبال "انباشت" می رویم. چون پایه های ذهنمان این است که همه چیز با پول درست می شود.
***
دقت کنید به این که بچه های ما چه باورهایی را می بینند و با آن زندگی می کنند. ( مثال بمباران تبلیغاتی عصر حاضر... )
***
اولین جایی که هوش اقتصادی پایه ریزی می شود ، نیازهای زیستی است.
الف- نیاز اول - غذا
آیا نیازهای کودک را با برنامه ریزی به او می دهیم؟ یا انواع و اقسام غذاها را بدون برنامه جلوی بچه می چینیم؟ در خانه میوه را بر چه اساس می خرید؟ نیازها یا خواسته ها؟ چرا اینقدر زیاد می خرید؟ تنقلات بچه ها را بر چه اساس می خرید؟ چه تفکری پشت این خریدن است؟ تفکر رشد و سلامت جسم یا تفکر "بگیر بخور زر نزن!"؟ یا تفکر " همه می خورن اینم بخوره!"؟ دقت کنید به اینکه خودمان چطور زندگی می کنیم و چطور از مهمانهایمان پذیرایی می کنیم. چطور توقع دارید که بچه با یک مشت نخودچی کشمش به مدرسه برود در حالیکه برای مهمانتان انواع و اقسام خوراکیها را روی میز می چینید؟
ب- نیاز دوم - پوشاک
کارکرد پوشاک چیست؟ پوشش. پوشاک مناسب چه مشخصاتی دارد؟ متناسب،زیبا، خوشرنگ و ...
اما ذهنیت ما این است که با پوشاک می خواهیم برای کودکمان ارزش بسازیم. "لباست باید تمیز باشد. چون لباس مشخص کننده تو در جامعه است! اگر لباست کثیف باشد مردم می گویند: چه آدم گندی!" بچه یاد می گیرد باید لباس شیک بپوشد ، برای اینکه محبت و ارزشمندی جذب کند. بچه ها سادگی را دوست دارند ، ما به آنها تجمل را یاد می دهیم.
***
ارزش انسان در لباسی که می پوشد نیست.
ج - نیاز سوم - مسکن
ما سرپناه می خواهیم برای امنیت اما با همین سرپناه برای کودکان احساس ناامنی ایجاد می کنیم. بچه را می فرستیم به اتاقش. "برو تو اتاقت! سلول انفرادیت! بیرون هم نیا!"
***
دقت کنید به اینکه آیا بچه شما می تواند به همه فضاهای خانه بیاید؟ آیا خانه شما مسکن امن است برای کودک؟ آیا اجازه می دهید کودکتان به آشپزخانه بیاید؟ آشپزخانه یکی از مراکز رشد کودک است. کودک باید در فضا تجربه کند. وقتی خوب تجربه کند ، هوش اقتصادیش درست شکل می گیرد.
***
البته هر زندگی احتیاج به چهارچوب دارد و چهارچوب باید متناسب با زندگی و رشد کودک باشد. بسیاری از ناهنجاریهای کودکان مربوط به این است که چهارچوبها خیلی کوچک هستند.
به کودکان برای رشد بهتر هوش اقتصادی چه جایگزینی بدهیم؟
1- سادگی = سادگی کلام، سادگی زندگی
2- برقراری رابطه عاطفی در محیط خانواده = اگر رابطه عاطفی را کودک در محیط خانواده تجربه نکند با هیچ پولی نمی تواند نقصانش را جبران کند. رابطه عاطفی قوی، احترام، ساعتهای خوش خانوادگی با هم.
3- داشتن برنامه ، نظم و برنامه ریزی = نظم زمانی، نظم فکری ، نظم برنامه ریزی . برنامه ریزی داشته باشیم برای برنامه غذایی خانواده. برای تفریحات. برای فیلم دیدن و موسیقی گوش کردن.
4- استفاده صحیح از تمام مواهب طبیعت = چقدر در طبیعت می روید؟ بچه ها باید بدانند که زندگی خیلی وسیع است. عرصه زندگی را برای بچه ها تنگ نکنید. بچه ها را به دریا و کوه و جنگل ببرید.
***
ما همه پیاده نظام سود محوری هستیم!! باید کودکانمان را برای زندگی در ایران 1420 تربیت کنیم. ایران 1420 با ایران امروز بسیار متفاوت خواهد بود. بچه ها را باید با دورنمایی بزرگ کنیم که آنوقت بتوانند درست زندگی کنند.
***
یک زمینه دیگر در آموزش اقتصادی بچه ها ، در بازیهای بچه هاست. باید از بازی اعاده حیثیت شود و ارزش بازی درک شود. بچه های ما چطور بازی می کنند؟ همانطور در آینده زندگی خواهند کرد. برای بازی با بچه ها چه می کنیم؟ با آنها بازی می کنیم یا برایشان اسباب بازی می خریم؟ بازی با کودک، فن است، علم است .بروید دنبالش و یاد بگیرید. بازی ابزار تبادل احساس است. اینکه بچه ای خیلی اسباب بازی دارد ، دلیل این نیست که خوب بازی می کند. ( مثل خانواده ای که خیلی وسیله زندگی دارد ! مسلما دلیل این نیست که خوب زندگی می کند) با بچه ها بازی کنید. بازی کردن را یاد بگیرید. کودک درونتان را آزاد کنید. بچه ها عقل و آبرو ندارند. ( نه در انظار ، برای خودتان در خلوت تنهایی - مشکل ما این است که در تنهایی هم آبروداری می کنیم و عاقل هستیم!)
***
خریدن اسباب بازی و نحوه استفاده از اسباب بازی مهم است. آیا بچه ها اجازه دارند با همه اسباب بازیهایشان بازی کنند؟برای بچه ها اسباب بازیهای گران نخرید. اسباب بازی باید زیر دست کودک مستهلک شود.
***
"زندگی" برای ما شده است "وسیله زندگی". آیا آنقدر که به وسایل فکر می کنیم به مفهوم و معنای زندگی فکر می کنیم؟
***
موانعی مانند وقت نداشتن ساخته ذهن ماست که عذر موجه داشته باشیم که خودمان را سرزنش نکنیم! خود من سایت خانم شین را 8 ماه نرفتم. ( نوشابه برای خودم باز کردم!)
***
چقدر برنامه دارید برای "مادیات" زندگی؟ چقدر برنامه دارید برای "معنویات" زندگی؟ چقدر فیلم دارید که باید ببینید؟ چقدر کتاب که باید بخوانید؟ چقدر موسیقی که باید گوش کنید؟ راجع به آنها صحبت می کنید؟ برنامه های "داشتن" ما همیشگی است. برنامه های "شدن" نداریم. در حالیکه بعد مادی انسان بسیار محدود است. عظمت انسان در نیمه معنوی او است. انسان خود شکوفا از این دغدغه ها بیرون آمده است و دغدغه های بالاتری دارد.
***
هوش اقتصادی مهم است ، اما ارزش نیست.
***
مساله مهم در شکل گیری هوش اقتصادی بچه ها، تفکر تولید است. ما تفکر مصرف داریم، بچه ها تفکر تولید دارند. ما بچه هایمان را مصرف کننده بار می آوریم. ما کار می کنیم تا بچه ها مصرف کنند. بچه ها باید یاد بگیرند که کالا تولید کنند با بازده اقتصادی. بچه ها باید کاری را در خانه انجام بدهند که به ازای آن دستمزد بگیرند. ( منظور این نیست که همکاری خانوادگی را تبدیل به پول کنیم. منظور چیزهایست که همیشگی نیست. مثل واکس زدن کفشها - شستن ظرفهای یک میهمانی - پاک کردن سبزی و ...)
***
اگر قرار است از دیگران تقلید کنیم چرا از نکات مثبتشان استفاده نکنیم؟ در خارج، کودک امنیت را از بیرون خانواده می گیرد. نهادهای اجتماعی مانند مهدکودک و مدرسه حمایتگر کودک هستند. تشکل های سالم هم وجود دارند مانند باشگاهها و گروههایی که کودکان عضو می شوند و فعالیتهای سالم انجام می دهند . ما در ایران نه نهاد اجتماعی حمایتگر داریم و تشکل سالم. بچه ها باید امنیت را از خانواده بگیرند. باید بچه ها را تولید کننده بار بیاوریم.
***
بچه ها برای این نوع فعالیتهای اقتصادی - فعالیت در برابر دستمزد - از زمانی که پول را می شناسد آمادگی دارد. تقریبا حدود 6 سالگی.
***
منشا پول باید مهم باشد. منشا پول باید کد یمین و عرق جبین باشد. در تفکر تولید ، منشا پول مهم است. در تفکر مصرف مهم نیست. "مهم نیست از کجا آمده! تو مصرف کن." کشورهای ثروتمند مانند کشور ما که پول بادآورده نفت دارند ، تفکر مصرف دارند. بگذارید منشا پول برای بچه ها مهم باشد. کار باشد. تلاش باشد. خلاقیت باشد.
***
یک سری مفاهیم اقتصادی برای بچه ها:
1- عرضه و تقاضا
هر چه تقاضا بالا برود ، ما اسیر عرضه می شویم.
حجم پول(نقدینگی) * سرعت گردش پول = مقدار کالا * قیمت
( توضیح فرمول بالا = هر چقدر خرید کنیم سرعت گردش پول بیشتر می شود. هر چقدر پس انداز کنیم سرعت گردش پول کمتر می شود. هر چه سرعت گردش پول بیشتر باشد ، قیمت کالا بالاتر می رود. ما در مواقع بحران به کمک محتکرها می رویم. پیاده نظام سرمایه داری هستیم. این تفکر را باید جا بیندازیم و رعایت کنیم. گران است؟ نخریم. )
***
راهش این است که نیست ، پس نمی خریم. ( مثلا پودر لباسشویی) . با هر کالایی می شود این کار را کرد به جز یک سری داروهای حیاتی. می شود مصرف نکرد تا تعادل برقرار شود. کودک یاد می گیرد که صبر کند. ما باید برای خواسته هایمان صبر داشته باشیم. آدمهایی که برای خواسته های مادیشان صبر می کنند در آینده انسانهای موفقتری هستند. زمانی که به کودکان سریع سرویس می دهیم ، صبر کردن را از کودک می گیریم.
***
هیچ وقت جلوی بچه ها نگویید "پول نداریم" خودتان را آدمهای ضعیفی نشان ندهید. ( منظور این نیست که همه چیز را برای کودک بخرید. بلکه دلیل نخریدن را بی پولی عنوان نکنید.)
***
کودکی که متعادل رشد می کند، خواسته هایش کم است. هیچکدام از ما ماشین شیک نمی خواهیم. یک ماشین راحت لازم داریم اما ماشین شیک را وقتی می خواهیم که احساس کمبود داریم و می خواهیم چیزی را با آن جبران کنیم.
***
2- مفهوم بهره وری
استفاده صحیح از امکاناتی که در اختیار ماست. از هر چیزی بهترین و صحیحترین استفاده را بکنیم. باید خودمان اینطور باشیم که بچه ها یاد بگیرند.
3- صرفه جویی، اسراف و تبذیر
این مفاهیم باید در زندگی و در مکالمات ما استفاده شود. برای کودکان خاطراتی از گذشته تعریف کنید. ( قدیم ما اینطور زندگی می کردیم. با صرفه جویی زندگی می کردیم. ) از پدربزرگ و مادربزرگها کمک بگیرید . در قالب قصه ها فرهنگ سازی کنید.
***
ما به نیازهای معنوی و عاطفی کودکان جواب نمی دهیم ولی بریز و بپاش می کنیم.
***
بچه ها را برای فضاهای عمومی و معمولی بودن تربیت کنیم. معمولی بودن یعنی دایره بودن. دایره می تواند خیلی بزرگ باشد. ( دایره هوش متعادل)
هوش اقتصادی - جلسه دوم - مدرس : آقای محمود سلطانی
خلاصه نویسی : خانم شین
پ.ن. اشاره ای می کنم به یک مطلب مرتبط ، مصاحبه اي بود در شبكه سي ان بي سي با آقاي وارنر بافيت، دومين مرد ثروتمند دنيا كه مبلغ 31 بيليون دلار به موسسه خيريه بخشيده بود.در اينجا برخي از جلوه هاي جالب زندگي وي بيان شده:
3- او هنوز در همان خانه كوچك 3 اتاق خوابه واقع در مركز شهر اوماها زندگي مي كند كه 50 سال قبل پس از ازدواج آنرا خريد. او مي گويد هر آنچه كه نيازمند آن مي باشد، درآن خانه وجود دارد. خانه اش فاقد هرگونه ديوار يا حصاري مي باشد.
. 4- او همواره خودش اتومبيل شخصي خود را مي راند و هيچ راننده يا محافظ شخصي ندارد.
5- او هرگز بوسيله جت شخصي سفر نمي كند هرچند كه مالك بزرگترين شركت جت شخصي دنيا مي باشد.
6- شركت وي به نام بركشاير هات وي، مشتمل بر 63 شركت مي باشد. او هرساله تنها يك نامه به مديران اجرائي اين شركتها مي نويسد و اهداف آن سال را به ايشان ابلاغ مي نمايد. او هرگز جلسات يا مكالمات تلفني را بر مبناي يك شيوه قاعده مند برگزار نمي نمايد. او به مديران اجرائي خود 2 اصل آموخته است:
اصل اول: هرگز ذره اي از پول سهامداران خود را هدر ندهيد.
الف) پول انسان را نمي سازد، بلكه انسان است كه پول را ساخته.
با تشکر از پیمان برای ارسال این مطلب. ممنون از همه شما که حوصله کردید.
پ.ن. لطفا اگر سوال یا ابهامی دارید برایم بنویسید. خودم تا جایی که بتوانم جوابتان را می دهم. آقای سلطانی هم می خوانند و اگر مشکلی بود کمک می کنند
***
پایه هوش اقتصادی هم مانند سایر هوشها در دوران کودکی گذاشته می شود و در سالهای بعد بر آن پایه رشد می کند. هوش اقتصادی رابطه مادی ما با جهان هستی را هدایت و مدیریت می کند.
***
نیازهای اولیه انسان طبق تعریف مازلو عبارتند از = زیست(مادی) - امنیت(معنوی) - دوست داشتن(معنوی) - ارزشمندی(معنوی) -------> خود شکوفایی
وقتی نیازهای اولیه انسان تامین شود ، انسان به خود شکوفایی می رسد. خود شکوفایی یعنی عبور از این نیازها و رسیدن به معنا. یعنی گذشتن از خویشتن.
***
ما دوست داشتن و ارزشمندی را با خریدن برای بچه ها معرفی می کنیم. ارزشها مادی نیستند. وقتی ارزشهای مادی می شوند، خودشکوفایی در پی ندارند.ماندن در نیازهای مادی "فربه" شدن است.
***
مبنای هوش اقتصادی از جایی لطمه می بیند که ما به بچه ها نشان می دهیم که همه چیز را می شود با پول خرید. همه چیز مصرف کردنی است. همه چیز خریدنی است.( مثال عروسیها و مهریه های بالا - همه سوال می کنند که آیا خواستگار ماشین دارد یا خانه و هیچ کس در مسائل ارزشمند دقیق نمی شود. کسی نمی پرسد آیا این انسان قدرت تولید احساس خوشایند دارد؟ آیا این انسان احساس ارزشمندی دارد؟!)
***
نیازهای اولیه وقتی تامین نمی شوند، تبدیل می شوند به خواسته. حالا بی نهایت خواسته داریم. خواسته های مادی بی پایان از حفره های موجود در دوران کودکی در تامین نیازها سرچشمه می گیرد. وقتی نیازها را دریافت نمی کنیم با گرسنگی ذهنی بزرگ می شویم. گرسنگی امنیت، گرسنگی ارزشمندی و به دنبال این گرسنگیها دنبال "انباشت" می رویم. چون پایه های ذهنمان این است که همه چیز با پول درست می شود.
***
دقت کنید به این که بچه های ما چه باورهایی را می بینند و با آن زندگی می کنند. ( مثال بمباران تبلیغاتی عصر حاضر... )
***
اولین جایی که هوش اقتصادی پایه ریزی می شود ، نیازهای زیستی است.
الف- نیاز اول - غذا
آیا نیازهای کودک را با برنامه ریزی به او می دهیم؟ یا انواع و اقسام غذاها را بدون برنامه جلوی بچه می چینیم؟ در خانه میوه را بر چه اساس می خرید؟ نیازها یا خواسته ها؟ چرا اینقدر زیاد می خرید؟ تنقلات بچه ها را بر چه اساس می خرید؟ چه تفکری پشت این خریدن است؟ تفکر رشد و سلامت جسم یا تفکر "بگیر بخور زر نزن!"؟ یا تفکر " همه می خورن اینم بخوره!"؟ دقت کنید به اینکه خودمان چطور زندگی می کنیم و چطور از مهمانهایمان پذیرایی می کنیم. چطور توقع دارید که بچه با یک مشت نخودچی کشمش به مدرسه برود در حالیکه برای مهمانتان انواع و اقسام خوراکیها را روی میز می چینید؟
ب- نیاز دوم - پوشاک
کارکرد پوشاک چیست؟ پوشش. پوشاک مناسب چه مشخصاتی دارد؟ متناسب،زیبا، خوشرنگ و ...
اما ذهنیت ما این است که با پوشاک می خواهیم برای کودکمان ارزش بسازیم. "لباست باید تمیز باشد. چون لباس مشخص کننده تو در جامعه است! اگر لباست کثیف باشد مردم می گویند: چه آدم گندی!" بچه یاد می گیرد باید لباس شیک بپوشد ، برای اینکه محبت و ارزشمندی جذب کند. بچه ها سادگی را دوست دارند ، ما به آنها تجمل را یاد می دهیم.
***
ارزش انسان در لباسی که می پوشد نیست.
ج - نیاز سوم - مسکن
ما سرپناه می خواهیم برای امنیت اما با همین سرپناه برای کودکان احساس ناامنی ایجاد می کنیم. بچه را می فرستیم به اتاقش. "برو تو اتاقت! سلول انفرادیت! بیرون هم نیا!"
***
دقت کنید به اینکه آیا بچه شما می تواند به همه فضاهای خانه بیاید؟ آیا خانه شما مسکن امن است برای کودک؟ آیا اجازه می دهید کودکتان به آشپزخانه بیاید؟ آشپزخانه یکی از مراکز رشد کودک است. کودک باید در فضا تجربه کند. وقتی خوب تجربه کند ، هوش اقتصادیش درست شکل می گیرد.
***
البته هر زندگی احتیاج به چهارچوب دارد و چهارچوب باید متناسب با زندگی و رشد کودک باشد. بسیاری از ناهنجاریهای کودکان مربوط به این است که چهارچوبها خیلی کوچک هستند.
به کودکان برای رشد بهتر هوش اقتصادی چه جایگزینی بدهیم؟
1- سادگی = سادگی کلام، سادگی زندگی
2- برقراری رابطه عاطفی در محیط خانواده = اگر رابطه عاطفی را کودک در محیط خانواده تجربه نکند با هیچ پولی نمی تواند نقصانش را جبران کند. رابطه عاطفی قوی، احترام، ساعتهای خوش خانوادگی با هم.
3- داشتن برنامه ، نظم و برنامه ریزی = نظم زمانی، نظم فکری ، نظم برنامه ریزی . برنامه ریزی داشته باشیم برای برنامه غذایی خانواده. برای تفریحات. برای فیلم دیدن و موسیقی گوش کردن.
4- استفاده صحیح از تمام مواهب طبیعت = چقدر در طبیعت می روید؟ بچه ها باید بدانند که زندگی خیلی وسیع است. عرصه زندگی را برای بچه ها تنگ نکنید. بچه ها را به دریا و کوه و جنگل ببرید.
***
ما همه پیاده نظام سود محوری هستیم!! باید کودکانمان را برای زندگی در ایران 1420 تربیت کنیم. ایران 1420 با ایران امروز بسیار متفاوت خواهد بود. بچه ها را باید با دورنمایی بزرگ کنیم که آنوقت بتوانند درست زندگی کنند.
***
یک زمینه دیگر در آموزش اقتصادی بچه ها ، در بازیهای بچه هاست. باید از بازی اعاده حیثیت شود و ارزش بازی درک شود. بچه های ما چطور بازی می کنند؟ همانطور در آینده زندگی خواهند کرد. برای بازی با بچه ها چه می کنیم؟ با آنها بازی می کنیم یا برایشان اسباب بازی می خریم؟ بازی با کودک، فن است، علم است .بروید دنبالش و یاد بگیرید. بازی ابزار تبادل احساس است. اینکه بچه ای خیلی اسباب بازی دارد ، دلیل این نیست که خوب بازی می کند. ( مثل خانواده ای که خیلی وسیله زندگی دارد ! مسلما دلیل این نیست که خوب زندگی می کند) با بچه ها بازی کنید. بازی کردن را یاد بگیرید. کودک درونتان را آزاد کنید. بچه ها عقل و آبرو ندارند. ( نه در انظار ، برای خودتان در خلوت تنهایی - مشکل ما این است که در تنهایی هم آبروداری می کنیم و عاقل هستیم!)
***
خریدن اسباب بازی و نحوه استفاده از اسباب بازی مهم است. آیا بچه ها اجازه دارند با همه اسباب بازیهایشان بازی کنند؟برای بچه ها اسباب بازیهای گران نخرید. اسباب بازی باید زیر دست کودک مستهلک شود.
***
"زندگی" برای ما شده است "وسیله زندگی". آیا آنقدر که به وسایل فکر می کنیم به مفهوم و معنای زندگی فکر می کنیم؟
***
موانعی مانند وقت نداشتن ساخته ذهن ماست که عذر موجه داشته باشیم که خودمان را سرزنش نکنیم! خود من سایت خانم شین را 8 ماه نرفتم. ( نوشابه برای خودم باز کردم!)
***
چقدر برنامه دارید برای "مادیات" زندگی؟ چقدر برنامه دارید برای "معنویات" زندگی؟ چقدر فیلم دارید که باید ببینید؟ چقدر کتاب که باید بخوانید؟ چقدر موسیقی که باید گوش کنید؟ راجع به آنها صحبت می کنید؟ برنامه های "داشتن" ما همیشگی است. برنامه های "شدن" نداریم. در حالیکه بعد مادی انسان بسیار محدود است. عظمت انسان در نیمه معنوی او است. انسان خود شکوفا از این دغدغه ها بیرون آمده است و دغدغه های بالاتری دارد.
***
هوش اقتصادی مهم است ، اما ارزش نیست.
***
مساله مهم در شکل گیری هوش اقتصادی بچه ها، تفکر تولید است. ما تفکر مصرف داریم، بچه ها تفکر تولید دارند. ما بچه هایمان را مصرف کننده بار می آوریم. ما کار می کنیم تا بچه ها مصرف کنند. بچه ها باید یاد بگیرند که کالا تولید کنند با بازده اقتصادی. بچه ها باید کاری را در خانه انجام بدهند که به ازای آن دستمزد بگیرند. ( منظور این نیست که همکاری خانوادگی را تبدیل به پول کنیم. منظور چیزهایست که همیشگی نیست. مثل واکس زدن کفشها - شستن ظرفهای یک میهمانی - پاک کردن سبزی و ...)
***
اگر قرار است از دیگران تقلید کنیم چرا از نکات مثبتشان استفاده نکنیم؟ در خارج، کودک امنیت را از بیرون خانواده می گیرد. نهادهای اجتماعی مانند مهدکودک و مدرسه حمایتگر کودک هستند. تشکل های سالم هم وجود دارند مانند باشگاهها و گروههایی که کودکان عضو می شوند و فعالیتهای سالم انجام می دهند . ما در ایران نه نهاد اجتماعی حمایتگر داریم و تشکل سالم. بچه ها باید امنیت را از خانواده بگیرند. باید بچه ها را تولید کننده بار بیاوریم.
***
بچه ها برای این نوع فعالیتهای اقتصادی - فعالیت در برابر دستمزد - از زمانی که پول را می شناسد آمادگی دارد. تقریبا حدود 6 سالگی.
***
منشا پول باید مهم باشد. منشا پول باید کد یمین و عرق جبین باشد. در تفکر تولید ، منشا پول مهم است. در تفکر مصرف مهم نیست. "مهم نیست از کجا آمده! تو مصرف کن." کشورهای ثروتمند مانند کشور ما که پول بادآورده نفت دارند ، تفکر مصرف دارند. بگذارید منشا پول برای بچه ها مهم باشد. کار باشد. تلاش باشد. خلاقیت باشد.
***
یک سری مفاهیم اقتصادی برای بچه ها:
1- عرضه و تقاضا
هر چه تقاضا بالا برود ، ما اسیر عرضه می شویم.
حجم پول(نقدینگی) * سرعت گردش پول = مقدار کالا * قیمت
( توضیح فرمول بالا = هر چقدر خرید کنیم سرعت گردش پول بیشتر می شود. هر چقدر پس انداز کنیم سرعت گردش پول کمتر می شود. هر چه سرعت گردش پول بیشتر باشد ، قیمت کالا بالاتر می رود. ما در مواقع بحران به کمک محتکرها می رویم. پیاده نظام سرمایه داری هستیم. این تفکر را باید جا بیندازیم و رعایت کنیم. گران است؟ نخریم. )
***
راهش این است که نیست ، پس نمی خریم. ( مثلا پودر لباسشویی) . با هر کالایی می شود این کار را کرد به جز یک سری داروهای حیاتی. می شود مصرف نکرد تا تعادل برقرار شود. کودک یاد می گیرد که صبر کند. ما باید برای خواسته هایمان صبر داشته باشیم. آدمهایی که برای خواسته های مادیشان صبر می کنند در آینده انسانهای موفقتری هستند. زمانی که به کودکان سریع سرویس می دهیم ، صبر کردن را از کودک می گیریم.
***
هیچ وقت جلوی بچه ها نگویید "پول نداریم" خودتان را آدمهای ضعیفی نشان ندهید. ( منظور این نیست که همه چیز را برای کودک بخرید. بلکه دلیل نخریدن را بی پولی عنوان نکنید.)
***
کودکی که متعادل رشد می کند، خواسته هایش کم است. هیچکدام از ما ماشین شیک نمی خواهیم. یک ماشین راحت لازم داریم اما ماشین شیک را وقتی می خواهیم که احساس کمبود داریم و می خواهیم چیزی را با آن جبران کنیم.
***
2- مفهوم بهره وری
استفاده صحیح از امکاناتی که در اختیار ماست. از هر چیزی بهترین و صحیحترین استفاده را بکنیم. باید خودمان اینطور باشیم که بچه ها یاد بگیرند.
3- صرفه جویی، اسراف و تبذیر
این مفاهیم باید در زندگی و در مکالمات ما استفاده شود. برای کودکان خاطراتی از گذشته تعریف کنید. ( قدیم ما اینطور زندگی می کردیم. با صرفه جویی زندگی می کردیم. ) از پدربزرگ و مادربزرگها کمک بگیرید . در قالب قصه ها فرهنگ سازی کنید.
***
ما به نیازهای معنوی و عاطفی کودکان جواب نمی دهیم ولی بریز و بپاش می کنیم.
***
بچه ها را برای فضاهای عمومی و معمولی بودن تربیت کنیم. معمولی بودن یعنی دایره بودن. دایره می تواند خیلی بزرگ باشد. ( دایره هوش متعادل)
هوش اقتصادی - جلسه دوم - مدرس : آقای محمود سلطانی
خلاصه نویسی : خانم شین
پ.ن. اشاره ای می کنم به یک مطلب مرتبط ، مصاحبه اي بود در شبكه سي ان بي سي با آقاي وارنر بافيت، دومين مرد ثروتمند دنيا كه مبلغ 31 بيليون دلار به موسسه خيريه بخشيده بود.در اينجا برخي از جلوه هاي جالب زندگي وي بيان شده:
1- او اولين سهامش را در 11 سالگي خريد و هم اكنون از اينكه دير شروع كرده ابراز پشيماني مي نمايد!
2- او از درآمد مربوط به شغل توزيع روزنامه ها، يك مزرعه كوچك در سن 14 سالگي خريد.
3- او هنوز در همان خانه كوچك 3 اتاق خوابه واقع در مركز شهر اوماها زندگي مي كند كه 50 سال قبل پس از ازدواج آنرا خريد. او مي گويد هر آنچه كه نيازمند آن مي باشد، درآن خانه وجود دارد. خانه اش فاقد هرگونه ديوار يا حصاري مي باشد.
. 4- او همواره خودش اتومبيل شخصي خود را مي راند و هيچ راننده يا محافظ شخصي ندارد.
5- او هرگز بوسيله جت شخصي سفر نمي كند هرچند كه مالك بزرگترين شركت جت شخصي دنيا مي باشد.
6- شركت وي به نام بركشاير هات وي، مشتمل بر 63 شركت مي باشد. او هرساله تنها يك نامه به مديران اجرائي اين شركتها مي نويسد و اهداف آن سال را به ايشان ابلاغ مي نمايد. او هرگز جلسات يا مكالمات تلفني را بر مبناي يك شيوه قاعده مند برگزار نمي نمايد. او به مديران اجرائي خود 2 اصل آموخته است:
اصل اول: هرگز ذره اي از پول سهامداران خود را هدر ندهيد.
اصل دوم: اصل اول را فراموش نكنيد.
7- او به كارهاي اجتماعي شلوغ تمايلي ندارد. سرگرمي او پس از بازگشتن به منزل، درست كردن مقداري ذرت بوداده (پاپكورن) و تماشاي تلويزيون مي باشد.
8- تنها 5 سال پيش بود كه بيل گيتس، ثروتمندترين مرد دنيا، او را براي اولين بار ملاقات نمود. بيل گيتس فكر نمي كرد وجه مشتركي با وارنر بافيت داشته باشد. به همين دليل او ملاقاتش را تنها براي نيم ساعت برنامه ريزي نموده بود. اما هنگامي كه بيل گيتس او را ملاقات نمود، ملاقات آنها به مدت 10 ساعت به طول انجاميد و بيل گيتس يكي از شيفتگان وارنر بافيت شده بود.
9- وارنر بافيت نه با خودش تلفن همراه حمل مي كند و نه كامپيوتري بر روي ميزكارش دارد. توصيه اش به جوانان اينست كه: از كارتهاي اعتباري دوري نموده و به خود متكي بوده و بخاطر داشته باشند كه:
الف) پول انسان را نمي سازد، بلكه انسان است كه پول را ساخته.
ب) تا حد امكان ساده زندگي كنيد.
ج) آنچه كه ديگران مي گويند انجام ندهيد. تنها به آنها گوش فرا دهيد و فقط آن چيزي را انجام دهيد كه احساس خوبي را به شما عرضه مي كند.
ج) آنچه كه ديگران مي گويند انجام ندهيد. تنها به آنها گوش فرا دهيد و فقط آن چيزي را انجام دهيد كه احساس خوبي را به شما عرضه مي كند.
د) بدنبال ماركهاي معروف نباشد. آن چيزهائي را بپوشيد كه به شما احساس راحتي دست ميدهد.
ه) پول خود را بخاطر چيزهاي غير ضروري هدر ندهيد. تنها بخاطر چيزهائي خرج كنيد كه واقعا به آنها نياز داريد.
ه) پول خود را بخاطر چيزهاي غير ضروري هدر ندهيد. تنها بخاطر چيزهائي خرج كنيد كه واقعا به آنها نياز داريد.
و) نكته آخر اينكه، اين زندگي شماست. چرا به ديگران اين فرصت را مي دهيد كه براي زندگيتان تعيين تكليف نمايند؟
با تشکر از پیمان برای ارسال این مطلب. ممنون از همه شما که حوصله کردید.
پ.ن. لطفا اگر سوال یا ابهامی دارید برایم بنویسید. خودم تا جایی که بتوانم جوابتان را می دهم. آقای سلطانی هم می خوانند و اگر مشکلی بود کمک می کنند