از تن نوشتن ... یا ؟


بحث داغی را دنبال می کردم در باب روایت زنانه رابطه ج ن س ی. خواندم که نویسندگان بیشتر متون پ .ورنو در اینترنت مردها هستند ، حتی آنهایی که از زبان زنها می نویسند. خواندم که زنها باید روایت کنند و در جایی دیگر خواندم که روابط ج ن س ی خصوصیست و روایت شدنی نیست. چرا می نویسم؟ برای اینکه چیزی در ذهنم است که در هیچ یک از این نوشته ها نخوانده ام.

در جامعه ای زندگی می کنیم که هنوز مساله بکارت و رابطه ج ن س ی پیش از ازدواج در آن تابو است. تابویی شاید در حال فرو ریختن اما از طرفی با ریشه هایش گره در خاک. من قصد نقد کردن این تابو را ندارم. اما باور من این است که راههای پیموده را دوباره پیمودن خطاست. نگاه می کنم که غربیان از کجا راه افتاده اند به کجا و حالا گم کرده های راهشان را در کدام جاده می جویند. ما کجاییم و از کجا راه افتاده ایم و دنبال چه می گردیم. آیا باید همه چیز را خودمان آزمایش کنیم؟

مساله رابطه ج ن س ی و نوشتنش به نوعی انتشار چیزی در جویبار زندگیست. چیزی که من نامش را آلودگی می گذارم. فکر می کنم به دختر 16 ساله ای که با هیجانات داغ نوجوانیش پشت همین صفحه های سفید می نشیند و می خواند از زبان زنانی که می نویسند. زنان، زنان را باور دارند و او ریشه در چیزی ندارد شاید که پایبندش کند. او دنبال دلیل می گردد برای رفتن یا ماندن. کسی هست آن طرف پرده که ما او را نمی بینیم. کسی که با دستهای داغش دخترک را می خواند که بیا و او در نیمه راه رفتن و ماندن نوشته ای را می خواند از زبان زنی. کدام دست می تواند نگاهش دارد؟

من متاهلم. خواندن نوشته های ج ن س ی زنی دیگر شاید حتی برای من جالب باشد. اما نوشته حریم امنی است که من - مادر - نمی توانم نوجوانم را از آن باز دارم. نمی توانم از لابلای خطهایی که می خواند و خطهایی که نمی خواند، آلودگیها را کنار بزنم. نمی توانم برایش چهارچوب امنی را توضیح بدهم که در درونش بتواند این نوشته ها را تجربه کند و من ندیده ام که زنی متاهل بنویسد و یا حتی مردی متاهل. شاید متاهلها می دانند که از تن نوشتن شاید لذت بخش باشد اما حریم امن خانگی شان را می شکند. نگاههای غریبه ها را راه می اندازد در اتاق خوابشان. این نوشته ها ، این گردشهای دست به دست ، این نگاهها حرمت خانواده را می شکند. خاکستر می کند آن جایی را که نشسته ای و می خواهی که راهی بسازی.

شکستن ... فرو ریختن ... و آتش زدن آسان است. اما آیا به جای این همه ای که می شکنیم و فرو می ریزیم و می سوزانیم چیزی برپا می کنیم؟ وقتی حرمت ازدواج و رابطه ج ن س ی را می شکنیم به جای آن چه می گذاریم؟ راه رفتن در راههای بی سرانجام؟ دست به دست شدنهای متوالی و سر آخر از دامن دکتر مرمت کار سر در آوردن یا در کنج مطبی مخفیانه کورتاژ کردن؟

رابطه ج ن س ی زیبا و محترم است. اما نه برای یک نوجوان. تجربه های زودهنگام و بی مقدمه هیچ کمکی به نوجوانان ما نمی کند. گره کار ما اینجا نیست.

اگر خرمنی نداری دوست من، آتش در خرمن دیگران نینداز. بگذار زنان ، ننویسند. نه برای اینکه نمی توانند، برای اینکه آلودگی را رواج ندهند.

خانم شین

Popular posts from this blog

روز بیست و ششم : به غول چراغ جادو بگویید

- نادر شاه شاهان و گذشته های من