!!!وقتی همه خواب بودند

من شبها بیدار که می شوم نباید حرف بزنم. یعنی حرف اگر بزنم خواب می پرد می رود یک جایی خیلی خیلی دور. بعد طفلکی آقای الف اوائل زندگی مشترک توی راهروی خانه – نصفه شب – اگر به هم برمی خوردیم با من حرف می زد و هر چی که می پرسید من جواب می دادم " هووم" این هووم یعنی با من حرف نزن! یعنی اگر حرف بزنم خواب از سرم می پرد!
اما این وروجک، بعد از تحمل مصائب طولانی شیر دادنهای شبانه و مکرر تا دو سال بعدش بلند شدن به اطوار "آب می خوام"،" نون می خوام" و مخصوصا این یکی " آخه من گشنمه!" حالا یک سوژه سومی هم پیدا کرده آن هم همانا جیش های نصفه شبی است. بعد هی حرف می زند با مامان. بعد اگر خدای نکرده بگویی " هووم" باید توضیح بدهی این " هووم" که حالا گفتی یعنی چه! فکر می کنم برای یک خواب یکدست از شب تا صبح باید ده سال دیگر صبر کنم.
.
.
.
هستیم در خدمتتان!

Popular posts from this blog

روز بیست و ششم : به غول چراغ جادو بگویید

- نادر شاه شاهان و گذشته های من