از کاهو و شیاطین دیگر

تا به حال چند بار این وبلاگم را فروخته باشم به کاهوها خوب است؟ زیاد. حسابش از دستم در رفته. ولی هر بار که کاهوها را خیسانده ام سرکی زده ام به این وبلاگ. بعد هی به کاهوها فکر کرده ام. حالا هم همین است. بعد آدمی که فکرش پیش کاهوهاست چطوری می تواند بنویسد؟ چطوری می تواند بگوید که دلش تنگ شده برای وبلاگش؟ نه. نمی شود. بعد تا من کاهوها را بشورم لابد پسرک بیدار می شود. امروز هم نشد.

Popular posts from this blog

روز بیست و ششم : به غول چراغ جادو بگویید

- نادر شاه شاهان و گذشته های من