زندگی چند گانه شین دختر جیم

زندگی دو گانه در کشوری مثل کشور ما کاملا معمولی است. اصولا همه آدمها یک زندگی دو گانه دارند. یعنی همه آدمهایی که زندگی متوسط دارند. شاید اگر در قشر خیلی مذهبی باشند یا قشر کلا لامذهب زندگیشان یک لایه بیشتر نداشته باشد اما بیشتر کسانی که وسط این تقسیم بندی هستند زندگیشان اتوماتیک وار دو گانه است. از بچگی یاد می گیری که در مورد فیلمهایی که در خانه می بینی یا سفرهای تابستانی خانوادگی در مدرسه حرف نزنی. یا جلوی عمو بزرگه در مورد فلان مهمانی خانوادگی حرف نزنی. بعدتر که بزرگ شدم این لایه ها کمی به هم نزدیک شدند. در سالهای دانشگاه تقریبا – باز هم تقریبا – خودم بودم. بعد از ازدواج یک شخصیت جدید به شخصیتهای زندگی من اضافه شد. این شخصیت جدید آنقدر با بقیه کسانی که تا آن روز بودم فرق دارد که گاهی فکر می کنم اگر در خیابان ببینمش نمی شناسمش. مدتی است که دو گانگی به زندگی مجازی من هم سرایت کرده است. شده ام یک موجود چند پاره که هر گوشه یک جورم. هر جا یک سازی می زنم. آدمهای من کم کم دارد فاصله شان با هم زیاد می شود و من نمی دانم کدام اینها هستم.

Popular posts from this blog

روز بیست و ششم : به غول چراغ جادو بگویید

- نادر شاه شاهان و گذشته های من