I can't press "SEND" ...

خیلی وقتها برای آدمها توی ذهنم نامه می نویسم.بعد فکر می کنم اون نامه رو فرستادم. اون آدمه هم لابد خوندتش.بعد فکر می کنم چرا جوابمو نمی ده. بعد یادم میاد که من ننوشتم. فکر کردم که نوشتم. فکرکردم به اینکه بشینم و به اون آدرس ایمیلی که ازت دارم نامه بنویسم. بنویسم که بی وفایی. خیلی بی وفا. بنویسم که دلخورم ازت. بنویسم که چطور می شه بیست سال دوستی رو انداخت دور و آب هم از آب تکون نخوره. بنویسم که دروغی. با همه حرفات. با همه خنده ها و مهربونیات.
بنویسم که دلخورم ازت. اونقدر دلخورم که دیگه نمی خوام برگردی. بنویسم که جات یه جور بدی همیشه خالیه. برای اینکه جای خالی تو ، یه سوراخ بزرگ بیست ساله اس. بیست ساله که اون جا جای تو بوده. قبل از اینکه اون شوهر نکبتت وارد زندگی ما بشه. قبل از اینکه تو بری از من دور بشی. یه وقتی بود که باورم نمی شد که فاصله بین من و تو بیفته. خام بودم. نمی دونستم زندگی یعنی چی. بعد تو عروس شدی. عروس زشتی هم شدی. یادمه که سر عروسیت خیلی خورد توی ذوقم. یه جوری شده بودی که من دوست نداشتم.
بعدا که عکساتو دیدم متوجه شدم که خیلی هم زشت نشده بودی، خیلی زن شده بودی. بعد من دوست نداشتم تو زن باشی. می خواستم همون دختری باشی که دوست من بود. بعد یه روز دیدم تموم شد. اون دوستیی که فکر می کردم هیچ وقت تموم نمی شه تموم شده بود و هیچ اثری ازش نمونده بود. خیلی درد داشت. راستش هنوزم درد داره. گوشه کنار خونه یادگاریهاتو که پیدا می کنم می اندازم دور. بدیش اینه که همه جا هستی. روی بالش قلب روی تختم. روی گلدون بامبوها. روی جا صابونی توی دستشویی. توی کشوی ملافه های اتاق پسرم. توی یه لنگه جوراب پسرت که اینجا جا مونده.
یه وقتی اینجا رو می خوندی. لابد از وقتی ترکم کردی اینجا رو هم نمی خونی. اگه می خوای رفته باشی – همونطور که رفتی – رفته باش. اما کاش به خاطر این همه سال و این همه دوستی یه توضیح کوتاه به من می دادی. چی شد که دیگه به من زنگ نزدی؟ نه واقعا؟ چی شد؟

پ.ن. البته که این نامه مال سرمه نیست. مال یه نفر دیگه اس. منتهی فکر می کنم به جای سرمه باید لیبل بزنم " دوستهای رفته، دوستیهای گمشده" بعد همه دوستهای رفته رو توش بنویسم. بعد هی بد و بیراه بگم بهشون تا دلم خنک بشه. پس بیا فرض کنیم هر کی که رفته برای خودش می ره توی لیبل سرمه. لیبل سرمه یعنی اینکه این آدم رفته. شاید هیچ وقت هم نبوده لابد مثل سرمه. یا یه وقتی بوده و می خندیده و عکس انداخته ، مثل کاتی.

Popular posts from this blog

روز بیست و ششم : به غول چراغ جادو بگویید

- نادر شاه شاهان و گذشته های من