وينگارديوم لوى اوسا

مى گويد: "بوتاكس؟" و من خنده ام مى گيرد. فكر مى كنم آنقدر بزرگ شده ام كه به جاى اينكه بشنوم كه "چه خوب به نظر مى رسى!" بايد بشنوم " بوتاكس" مى گويم: " نه هنوز" و فكر مى كنم دلم نمى خواهد پير شدن را باور كنم. دلم نمى خواهد فكر كنم به چروكهاى دور چشم و روى پيشانى. دلم مى خواهد فكر كنم بچه ام هنوز. وقتى در آينه هر روز ته موهاى فرفرى را مى كشم تا ببينم چقدر بلند شده و فكر مى كنم شايد يك روز بالاخره موهاى من هم آنقدرى كه دوست دارم بلند شود. بوتاكس؟ نه ممنون ولى اگر معجونى هست كه موهاى فرفرى خرمايى را كه با يك ذره بلند شدن موخوره مى شود، وادار كند به زودتر قد كشيدن دوست دارم امتحانش كنم!

Popular posts from this blog

روز بیست و ششم : به غول چراغ جادو بگویید

- نادر شاه شاهان و گذشته های من