" ارغوانم تنهاست..."

تقاطع صدر شرق و مدرس شمال يك تابلوى تبليغاتى بزرگ زده اند با عكس سه تا بچه . نگاه دختر بچه سمت چپى با آن كلاه و كاپشن بنفش مرا ياد بچگيهايم مى اندازد. صبحهايى كه مرتكب بزرگراه صدر مى شوم، بعد از گذشتن از آن ترافيك نفس گير و طولانى روى تابلو دخترك را مى بينم كه هنوز بچه است و با نگاه پر از علامت سوالش زل زده به سى و خورده اى سالگى من. دخترك مى پرسد: " بزرگ شدن خوب است؟" مى گويم: " بچگيت را بكن، سوال بى ربط نپرس!" چشمهايش گردِ گرد مى شود و مى گويد: " باشه!" مى گويم: " حالا شدى دختر خوب!" صبحهايى هست كه فقط براى ديدن بچگيهايم مى پيچم توى اتوبان صدر: دخترك فضول زبان دراز با آن عشقش به رنگ بنفش!

Popular posts from this blog

روز بیست و ششم : به غول چراغ جادو بگویید

- نادر شاه شاهان و گذشته های من