▫️"آخرين جرعه اين جام تهى را تو بنوش"


ليست "من هرگز" من مدتهاست كه خالى است. سالهاست. اگر دقيقش را بخواهيد مى‌شود حدود ١٢ سال كه فهميده‌ام آدميزاد حرف زياد مى‌زند و بعد نمى‌تواند در مواقع مقتضى، هماهنگ با حرفهايى كه زده و پرچمهايى كه افراشته عمل كند. بعد كلى وقت صرف رتق و فتق اين تضادهاى درونى مى‌شود تا بفهمد كه هيچ چيزى از هيچ كسى در هيچ زمانى بعيد نيست، حتى خودش و مخصوصا خودش.



چقدر انرژى بيهوده صرف همين تضادهاى درونى مى‌شود تا بفهمى كه «آدم» هستى. يك بار آمده‌اى روى اين زمين لعنتى. چترت را پهن كرده‌اى در خاورميانه نفرين‌شده و خطا، جزئى از زندگى تو است. يك زندگى بدون اشتباه البته كه نه داستان مى‌شود نه فيلم و نه سوژه‌اى مى‌دهد دستت كه موقع درد و دل با دوستان دستت پر باشد. چقدر مى‌توان آرام زندگى كرد كه هيچ اتفاق قابل ذكرى در زندگى نيفتد؟



من همكارانى داشتم همسن خودم همان ده، دوازده سال پيش كه سهمشان از زندگى واقعا كم بود. در خانه پدرى زندگى مى‌كردند. مى‌آمدند و مى‌رفتند سر كار و دوست پسر هم نداشتند. آخر تفريحشان ناهارى بود كه با همكاران مى‌خوردند. وقتى مى‌پرسيدم چرا؟ مى‌گفتند از ترس صدمه ديدن جرات ندارند وارد رابطه شوند. آه اى ٣٦ سالگى! آيا تو مرا يك بار نكشتى و ديگر زنده نكردى؟ من ٣٦ ساله بودم. بچه‌ام کلاس اول بود. در خانه يك شكل و بيرون خانه يك شكل ديگر بودم و چرخهاى ازدواجم به تلق تولوق افتاده بود. با اين حال سنگينترين روزهاى اندوه آن وقتم را با آسايش مدام آنها عوض نمى‌كنم.



اگر قرار بود اين جسم و اين روح را بى‌خط و خش و تميز و بدون لك تحويل مرگ بدهيم، فايده زندگى چه بود؟ فايده زندگى چه بود اگر كودكى را درون خودم بزرگ نكرده بودم؟ اگر ديوانه‌وار عشق نورزيده بودم؟ اگر لبريز نشده بودم از زنانگى و درد و اندوه؟ اگر در كوير و دريا و كوه و جنگل كسى را نبوسيده بودم؟ اگر از زور عشق آرزوى مرگ نكرده بودم؟ از اين كاغذ بى‌خط سفيد چه مى‌شد نوشت اگر اينقدر اشتباه نكرده بودم توى زندگيم؟



من، شكستن تاج بلورين معصوميتم را ديده‌ام و راستش تكه‌هايش را جارو نكرده‌ام. من بر باد رفتن روياهايم را ديده‌ام و دنبال ته مانده‌اش ندويده‌ام. من زمين خورده‌ام بارها و بارها و بارها و از ترس دوباره زمين خوردن، سينه‌خيز به راهم ادامه نداده‌ام. روزى كه بميرم، با زخمهايى كه هنوز ردِ آنها  مى‌سوزد، به اين همه اشتباه، شايد افتخار كنم. افتخار كنم كه زندگى كرده‌ام و زندگى‌ام نه آسان بوده و نه بى‌اشتباه ولى به زعم خودم آنچه فلك در جامم ريخته، نوشيده‌ام و تقصير من نيست كه اين شراب تلخ بوده و آن جام كثيف…



شيدا

٢٨ دى ماه ١٤٠٢


@Mrs_Shin

Popular posts from this blog

روز بیست و ششم : به غول چراغ جادو بگویید

- نادر شاه شاهان و گذشته های من