▫️روز سى ام - انتخابات یا کنکور سراسری؟ مساله این است.
روى تقويم روى ميز دفتر، روزها را شمردهام تا كنكور تا چله پيشين را علامت بزنم و حالا مثل آينه دق جلوى رويم است. قرار بود سه روز مانده باشد تا كنكور ولى الان سه روز مانده تا انتخابات رياست جمهورى. پسر اردوى مطالعاتى را يك خط در ميان مىرود. مشاور استعفا داده يا اخراج شده. ماندهاند بى مشاور و زور بقيه عوامل مدرسه نمىرسد، پسرها را آنجا نگه دارند و حالا نصف بيشتر بچهها اردو نمىروند. يكشنبه بعد از اردو با هم رفتيم براى خريد خانه. بچهام قند است. اگر ازش نخواهى درس بخواند، بهترين معاشر جهان است. كمك مىكند. نمك مىريزد. از دلمشغولیهایش میگوید. همین بچه، هر روز برای رفتن به مدرسه بهانه میآورد. توی مدرسه کسل است و مدام دنبال فرار. تقصير مدرسه است يا درس يا من، نمىدانم. بهرحال ميوه خريديم و سبزيجات و گردو و روغن و تخممرغ و آمديم توى ماشين. خيال بافتيم براى روزهاى پيش رو. توى خانه كمك كرد تا كيسههاى خريد را جابجا كنيم. بعد رفت دنبال بازى. من ماندم و گربههاى كچلم و فكر شام. خيال بافتم كه اگر فقط سه روز مانده بود تا كنكور چقدر خوب بود. خيالم از هم گسيخت و من نشستم به تماشا. ١٦ روز مانده تا كنكور. چله من يك چيز بىربطى است همان وسط. شايد هم كش دادمش تا كنكور. براى امروز فقط همين… شيدا ٥ تير ١٤٠٣ @Mrs_Shin