چهارمین بامداد
هنوز اعلام رسمی نشده اما نتایج انتخابات مشخص است. من بیدار شدم. گلهای بالکن را آب دادم. شبکه ۶ را بیصدا روشن کردم تا نوار قرمز سمت چپ را ببینم. چهارمین شب بیخوابی هم گذشت…
از دفع یک شر بزرگ البته که خوشحالم. اما میدانم که این انتخاب و امروز ما، رسیدن به روشنی نیست. گشوده شدن یک راه باریک است فقط. آدمهای بزرگى، از آبرويشان براى اين انتخابات خرج كردند. نه از مردان عالم سياست كه حالا هر كدام بهرحال نفع مىبرند از قصه. منظورم از جامعهشناسان و روشنفكران است. آدمهايى كه من به وجودشان در ايران امروز مغرورم. از آنها كه هرچه تبر به قامتشان زدهاند، زخم نشده، جوانه شده.* حتی آنهایی هم که با تحریم انتخابات موافق بودند، شجاع و بدون ترس حرفهايشان را زدند. آدمهايى كه به خاطر وجودشان مىشود اميدوار بود كه جامعه، راه خودش را پيدا كند.
قصه انتخابات تمام شد.
حالا شنبه است. شنبهاى كه ما باز بايد در هواى آلوده تابستانى تهران يا هرجا كه هستيم، برويم سرِ كار، ویراژ بدهیم که پلیس ماشینمان را نخواباند و با تورم وحشتناک سر و کله بزنیم، به كارهاى عقب افتادهمان سر و سامان بدهيم و جواب سوالهاى بچه و رييس و دوست و رفيقمان را بدهيم.
«سحر ندارد اين شب تار
مرا به خاطرت نگه دار»
و فراموش نکنیم که تعدادی از هموطنهای ما، که تعدادشان هم کم نیست، جور ديگرى فكر كرده و راى دادهاند و تعداد خيلى بيشترى، اصلا راى ندادهاند. اين تركيب، جامعه ما را مىسازد. به اين تركيب فكر كنيم. هر سياستمدارى كه بتواند راه براى ارتباط برقرار كردن با اين دو گروه علاوه بر طرفداران خودش پيدا كند، مىتواند گشايش ايجاد كند. در ضمن، حتی به راىدهندهها هم به صورتِ رعيتهايش نگاه نكنند، يك عده زيادى كه تعدادشان هم كم نيست از ترس شر بزرگ راى دادهاند.
همينجا، دفتر سياست را در اين كانال تا اطلاع ثانوى مىبندم و مهر و مومش نمىكنم ولى. انسان ايرانى، متاسفانه مجبور است سياسى باشد. چون سياست نمىگذارد كه او زندگىاش را بكند… پس همانطور كه نوار قرمز كنار صفحه در شبكه خبر به روز مىشود، شما به اركيدههاى من در کنارش نگاه كنيد، زندگى لعنتى راهش را باز كرده و رنگ و گل را آورده تا توى دل خانه، زیبا نیست؟
روز خوش
شيدا
١٦ تير ١٤٠٣
@mrs_Shin
*اشاره به شعر: هرچه تبر زدى مرا، زخم نشد، جوانه شد- ايرج جنتى عطايى