نوشته سى ام: پوووونه پوووونه
https://mrsshin.persianblog.ir/RqeOyGj6rBUepoe9p4Ge-به-خاطر-پونه-و-تمام-کسانی-که-قصه-اش-را-می-شنیدند
اين يادداشت را ٦ سال پيش بعد از تصويربردارى ام.آر.آى در كلينيك سينا اطهر نوشتم. من هم شب رفتم آنجا. رفتم زيرزمين و توى صف نشستم تا نوبتم شد. شانه هايم سنگين بود و تنم خسته.
قلبم فشرده شد براى تمام آدمهايى كه امشب آنجا دچار حادثه شدند. انگار دهها من، شبانه جان خسته شان را از دست داده اند. چقدر خسته ايم از اين همه اندوه. خدايا امان بده... خدا
شيدا
١١ تير ٩٩
@mrs_shin
اين يادداشت را ٦ سال پيش بعد از تصويربردارى ام.آر.آى در كلينيك سينا اطهر نوشتم. من هم شب رفتم آنجا. رفتم زيرزمين و توى صف نشستم تا نوبتم شد. شانه هايم سنگين بود و تنم خسته.
قلبم فشرده شد براى تمام آدمهايى كه امشب آنجا دچار حادثه شدند. انگار دهها من، شبانه جان خسته شان را از دست داده اند. چقدر خسته ايم از اين همه اندوه. خدايا امان بده... خدا
شيدا
١١ تير ٩٩
@mrs_shin