▫️معناى ششم : رابطه
سهم من گردش حزنآلودى در باغ خاطرههاست
و در اندوه صدايى جان دادن
كه به من مى گويد
دستهايت را دوست مىدارم.
آشنايى ما تصادفى بود. از آن احتمالهاى كم خيلى كم كه ديگر ميل مىكند به صفر. كسرى كه صورتش ١ است و مخرجش يك عدد چاق و چله هفت، هشت رقمى مثلا. كمتر از احتمال آشنايى، احتمال به وجود آمدن بهانه آشنايى بود به نظرم. با اين حال پيش آمد. آن دو تا عدد هفت هشت رقمى هم كه توى مخرج كسر ضربدر هم شدند كارى از دستشان برنيامد. ما يك بار در دوره معصوميت و يك بار پس از طوفانها با هم روبرو شديم و فاصله اين دو روبرويى بيست سال بود.
گاهى فكر مىكنم اگر اين همه زخم روى تنهایمان نداشتيم آشنايى ما چه شكلى پيدا مىكرد؟ آيا باز با هم كنار مىآمديم؟ هر چقدر هم چشمهايم را محكم محكم مىبندم باز هم نمىتوانم خودمان را در بيست و اندى سالگيها تجسم كنم. انگار كه پختگى ناشى از گذر ساليان لازم بود تا چرخهاى اين رابطه بچرخد.
من در زخمىترين و خستهترين زمان زندگىام بودم. تاريك بودم. باريكه نورى به من تابيد و من به همان آويختم. كورمال كورمال دنبال شعاع نور راه افتادم. چون هيچ جا تاريكتر و سياهتر از ته چاه نيست. نبود. بيرون كه آمدم روزها، ماهها و شايد سالها طول كشيد تا خودم را دوباره پيدا كنم.
خود زن
خود نويسنده
خود معمار و خود شيدايم را كه همه گم شده بود و من نمىدانستم من كدامم، اندوهم كدام است و اشتياقم كجاست. من فقط مىدانستم كه در آن تاريكى مطلق، نور نجاتبخش است و بود.
تو نور من بودى
تو نور من هستى.
رابطه ما آسان نيست اما بخشى از وجود من است. در امتداد من است. با من در تضاد نيست. من كنار تو از بلند خنديدن نمىترسم. از گفتن حرفهايم نمىترسم. از نشان دادن زخمهايم نمىترسم.
من اينجا و با تو هيچوقت و هيچجا از خودم بودن دور نشدم. سالها طول كشيد تا بتوانم به خودم اعتماد كنم اما تو از روز اول به من اعتماد كردى. به آن روح خسته و زخمى و درمانده اعتماد كردى و مىدانستى كه من راهم را پيدا خواهم كرد.
راه من اينجاست. من حالا سالهاست كه خودم را زندگى مىكنم و به رسميت شناختن خودم را مديون توام. تو درد زاييده شدن دوباره من از خودم را تعديل كردى بى آنكه هيچوقت مغرور باشى به اينكه دستم را گرفتهای و از چاه بيرون كشيدهاى.
اما من هيچوقت يادم نمىرود كه تو دستم را گرفتهاى و از چاه بيرون كشيدهاى. تو تنها كسى هستى كه همه زخمهاى مرا ديدهاى و حتى يك بار هم مرا بابت زخم برداشتنهايم سرزنش نكردهاى و اين كمياب است. حواسم هست. هميشه حواسم بوده. 👀
شيدا
٨ بهمن ١٤٠٣
شعر اول پست از فروغ فرخزاد