◽️آتش بس
◽️آتشبس
ساعت ۳ و نیم صبح با صدای حرف زدن همسایه کناری پشت پنجره بیدار شدم. گوشی را گرفتم دستم. تهران زیر آتش بود. که کماکان قطعم از جهان. منبع خبرم روبیکای وامانده است و آی-مسیجهای دریافتی.
حرف آتشبس بود. تلویزیون ترکیه را روشن کردیم. زردنبوی مالک جهان داشت برای خودش نوشابه باز میکرد که صلح را برقرار زده و همزمان در تهران پدافند میزد. در تهران من.
صلح چه کلمه دوری به نظر میرسد؟ یعنی میتوانیم به خانههایمان برگردیم؟ تو دیروز برگشتی خانه و گفتی که گلدان روی کانتر خراب شده. توتفرنگی بیچارهام با آن همه غنچه… ولی خجالت میکشم غصهاش را بخورم با مردمی که خانههایشان صدمه دیده یا از دست رفته یا جان عزیز خودشان یا خانوادهشان…
هنوز سرعت اینترنت وحشتناک کند است. جنگ روایتها را باختهایم. همه روایتها دست دیگران است. ما حتی راوی وحشت و آوارگی خودمان هم نتوانستیم باشیم.
دیروز اتوبان کرج را با ایست و بازرسی بسته بودند و ترافیک وحشتناک ایجاد کرده بودند. ما حتی دیگر نمیدانیم به چه آیندهای داریم قدم میگذاریم.
در صبح دوازدهم، آتشبس اعلام شده.
امروز روز هفتمی است که من اینجا هستم. شدهام یک تکه از مبلمان خانه انگار. یک میز. یک مبل کهنه. یک افسوس بزرگ که آیا راهش همین بود؟
نبود.
میدانم.
کماکان دسترسی به تلگرام و اینترنت جهانی ندارم.
شیدا
۳ تیر ماه ۱۴۰۳