◽️روز اول - خر داغ کردن صبحگاهی
در بالکن را که باز کردم، بوی دم و گرما و پختن چیزی پیچید توی سرم. ساعت ۸ نشده بود پس کباب درست کردن همسایه بالایی منتفی بود. گلهای بالکن را روی دور تند آب دادم. نه برگهای خشک را جمع کردم نه علفهای هرز را. برگشتم توی خانه که بتوانم بوی ناخوشایند داغی هوای بیرون را فراموش کنم. دیروز وسط کار چهارپنج تا ویدیو و پادکست را نصفه و نیمه شنیدم و ول کردم. اول ماجرای فلسطین و اسراییل. بعد یک میزگرد در مورد ایران بعد از جنگ. چند پیشگویی از مانوک خدابخشیان. چند ویدیو از چند آدم شاخص دیگر. یک ویدیو از یک سلبریتی که میخواستم ببینم چرا از سریال آمده بیرون و روان زخمی دردناکم با هیچکدامش آرام نگرفت. فقط چیزهایی را فهمیدم که تقریبا قبلا هم میدانستم. اینکه جایی که امروز اسراییل فعلی است در زمانهای خیلی قدیم هم متعلق به آنها بوده ولی بعد از آنها گرفته شده. عبادتگاههایشان تخریب شده و دینشان ممنوع. پادکست رسیده بود به آنجاها که بابت یهودی بودنشان در کشورهای دیگر رانده شدند و در معرض توهین و تحقیر قرار گرفتند و میدانستم که بعد از این هولوکاست هست. ریشه شر عمیقتر بود پس. یک سرزمینی در یک گو...